علی رادعلی راد، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 30 روز سن داره

دلتنگ رها

شنیدن بهترین صدای زندگی

عزیزدل مامان و بابا دیروز رفتم سونو بلاخره صدای قلب خوشگلتو شنیدم حتی دیدم شکر خدا  اونقدر خوب می زد اونجا قربون صدقت رفتم و خانم دکتر که دید دارم اینجوری می کنم خندید و بیشتر نشون داد فدات بشم الهیییییییی همچنان قلبت خوب بزنه عزیز مامان .... اینم تویی با فلش نشون دادم سنت ( هفت هفته شش روز ه )   ...
27 آذر 1392

خرمالوهایی که بابا بخاطر تو رفته از خونه باباش چیده آورده

عزیز دلم فرشته کوچولوم می بینی چقدر برای بابا عزیز هستی بخاطر تو دیروز تو یک روز برفی و سرد رفته خرمالو چیده آورده تا من بخورم تا برای تو مفید باشه الهی من فدای دوتاتون بشم هم بابا هم تو ...
15 آذر 1392

اولین برف پاییزی با حضور فرشته کوچولوم تو دلم

فرشته کوچولوی من من امروز اولین برف پاییزی را با وجود تو تو دلم دیدم می دونم تو هم تو آینده عین مامانی برف دوست خواهی داشت . خیلی صحنه خوبیه این برف الان ازش عکس می گیرم برات میزارم تا بعد ها ببینی ...
15 آذر 1392

برای فرشته کوچولوم

عزیز مامان 3 9 روز دیگه میرم سونوگرافی ازت خواهش میکنم زود بزرگ شو و خودتو به مامان نشون بده که دلم آروم بگیره. وقتی ببینمت و صدای قلب کوچولوی نازت رو بشنوم آروم میشم. خیلی دوست دارم نفسم.   بدون که دیگه نفسم به نفست بنده عسل مامان. پس مواظب خودت باش و خوب رشد کن و بزرگ شو و جاتو توی دل مامان محکم کن. الهی قربونت برم. ...
12 آذر 1392

ناز کردن فرشته کوچولو برای مامان

فرشته کوچولوی مامان 27 آبان که رفته بودم دکتر منو معاینه بکنه دکنتر بهم گفت برو دراز بکش بیام سونو بکنم منم رفتم ولی با کمال ناباوری مامان جون من تو رو ندیدم خیلی غصم گرفت خیلی استرس کشیدم ولی دکتر بهم گفت این ساکشه ولی خودت اونجا نبودی بعد دکتر گفت چون کوچولوه بخاطر این دیده نمی شه منم گفتم باشه خانم دکتر ولی من خیلی اضطراب گرفتم اونم گفت اگه اضطراب داری دو هفته دیگه بیا منم دوباره ببینم فرشته کوچولوی مامان خودتو برام لوس نکن خودتو برام  نشون بده فدات بشم من   ...
1 آذر 1392

انتخاب دکتر

فرشته ناز مامان بلاخره یه دکتر برات پیدا کردم به سفارش خاله امینه خانم دکتر شهلا کارگر بعداز ظهر می خوام برم پیشش بزار ببینم سونو میکنه تو رو ببینم فدات بشه مامانی قربونت بره مامانی
28 آبان 1392

دودلی مامان در مورد انتخاب دکتر

فرشته کوچولوی مامان من خیلی دودل هستم در مورد انتخاب یه دکتر خوب برای تو دیگه دارم دیونه می شم که چیکار کنم به کدوم دکتر برم آخه نمی خوام تجربه های گذشته رو تکرار کنم بابایی هم چیزی نمی گه می گه خودت هرجور مصلحت می دونی منم موندم تو سر دو راهی از یه طرف می گم این دکتر این مزایا رو داره از طرفی میگم این یکی هم این مزایارو داره با خاله امینه صحبت کردم و کمی مشورت اونم میگه هرجور راحتی اونو انتخاب کن آره راست میگه منم از دکتر صمیمی فر دوباره وقت می گیرم و میرم پیشش تا ببینم چی میشه اگه برام سونویی چیزی بنویسه همون تو تبریز انجام می دم ...
28 آبان 1392

آمپول زدن به بابا

عشق مامان امروز می دونی چیکار کردم دستام داره می لرزه   بابایی امروز سرما خورده بود بهم گفت بیا برای من آمپول دگزا بزن من که تجربه ای در آمپول زدن نداشتم ولی  با اسرار بابایی زدم الان دستام داره می لرزهههههههههههههههههه واییییییییییی و بعد افتخار کردم که زدم ...
24 آبان 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دلتنگ رها می باشد